دیشب رسیدیم خیلی خسته بودم
سفرخوبی بود...
با چند تا فروشگاه و صادر کننده حرف زدم فرش بخرن از ما
دوستم داشت گزارش تهیه میکرد از بازار آهن
پسر خاله هام با چندتا شرکت مصاحبه داشتن
هر کدوم برا یه کاری رفته بودیم
من هر جا هم باشم دلم پیشه....!
برم یکم بخوابم...
نظرات شما عزیزان:
|