هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر ناراحت میشم
وقتی اسم زهرا میاد وقتی اسم دانشگاه میاد
وقتی خاطرات که هر روز یادم میاد
وقتی زهرا خوشحال بود یادم میاد
وقتی با زهرا کلاس داشتمو یادم میاد
وقتی زهرا اذیتم میکردو یادم میاد
وقتی های زیاد که لحظه به لحظه یادم میاد
تازه یادم میاد زندگی چقدر بی ارزشه
یادم میاد ادمها چقدر زود یادشون میره
یادم میاد زهرا بی معرفت نبود
یادم میاد زهرا اگه لج میکرد تا تهش میرفت
اما یادم میاد زهرا چقدرررر مهربون بود
دیگه زهرایی نیست و خاطراتی که باعث میشه همیشه سرم توو نماز و گریه باشه
خدایا میدونی چقدر ناراحتی دارم میکشم میدونی دلم هواش چجوریه
خدایا من زهرارو همیشه از تو خواستم پس چی شد؟
خدایا از ته دل میخوام ازت زندگی بدون زهرارو برام زودتر تموم کن
خواسته من از تو همینه و بس.
|