روزهای شلوغ, بابام از اونور دیگه مثل قبل حوصله حساب کتاب نداره
اندازه هارو قاطی میکنه هم باید به کار اون برسم هم کار خودم
تو یه کاری موندم خب می خوام با رهن خونه ماشین بخرم
از اون ور اجاره بدم خونه رو به جای رهن 800میدن ماهی
یا باید از ماشین بگذرم یا از 800 به بابام میگم من از تو درآمدم بیشتره می خنده
جای یه نفر خالیه...
زهرا خیلی مغروره هیچ وقت غرورشو نشکستم
خیلی چیزارو نگفتم تا به غرورش بر نخوره
همیشه بهترینارو خواستم براش...
نظرات شما عزیزان:
|